aradarad، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره

arad

تنهایی

مامان جان امروز 15 فروردین اولین روز هست که من باید برمی گشتم اداره و شما رو باید پیش مامانی بزارم آخه هنوز پرستار پیدا نکردم  خدارو شکر مامانی شما رو خیلی دوست داره و مامانی هم حالش خوبه و نگهت می داره البته تو هم پسر خوبی هستی مامانی و اذیت نمی کنی. البته شبها همش شیر می خوری و مامانو نمی زاری بخوابه  مامانی اداره که میرم دلم واست یه ریزه می شه ...
22 فروردين 1394

کارهای شش و هفت ماهگی

مامان جدیداً یاد گرفتی دست می زنی و زمان نشستنت بیشتر شده است. در هفت ماهگی هم دستت رو می چرخوندی مثل رقصیدن و اگر کسی دستش و می گرفت که بری بغلش می فهمیدی و می رفتی. با کسی غریبی نمی کردی. الان مواد سوپت رو بیشتر کردم (برنج، ماهیچه، عدس، لوبیا، به، سبزی و هویج) سرلاک و حریره هم می خوری و خدارو شکر دوست داری بر عکس داداش آرسام. با روروئکت سریع حرکت می کنی و برگ گلها رو می کنی. خلاصه اینکه خیلی شیطون تر از آرسام هستی. ...
22 فروردين 1394

عید نوروز سال 1394

روز 28 اسفند شما هنوز تب داشتی ولی بابا اشکان گفت اگه بریم شب اصفها بخوابیم و فردا بریم شیراز بهتره تا اینکه بخوایم یه سره بریم شیراز به خاطر همین منم هول هولکی چمدونها رو بستم و ساعت 4 حرکت کردیم به سمت اصفهان  خدارو شکر شما تو ماشین همش خواب بودی ساعت 9 رسیدیم اصفهان رفتیم شام خوردیم و مهمانسرای پست رفتیم برای استراحت و خواب. البته شما شب خیلی اذیت کردی و نمی خوابیدی و همش نق می زدی برای اولین بار من وایساده شما رو خوابوندم تا بابا هم بتونه بخوابه اخه صبح باید رانندگی می کرد. صبح ساعت 7 به سمت شیراز حرکت کردیم ولی شما خیلی اذیت کردی گریه می کردی نق می زدی. صبحانه را در اباده خوردیم و بعد حرکت کردیم البته چون هوا بارونی بود دیر به شیرا...
22 فروردين 1394

واکسن شش ماهگی

24 اسفند واکسن شش ماهگی بسرم و زدیم که 3 روز تب کرد بعدش هم سرفه های بدی می کرد چون قبل از سفر بود بردم دکتر که انتی بیوتیک تجویز کرد.  تب بسرم فرداش خوب شد ولی سرفه هاش تا اخر اسفند طول کشید. وزن: 7500 و قد 69 ...
22 فروردين 1394
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به arad می باشد